بشر ، تمامی دستاوردهای آفرینشگرانه خود را در شهرها ، متجسد میکند . شهر، نماد تمامیت خلاقیت بشری است . هر سازه ، هنر و فناوری که در بیرون شهرها ساخته و پرداخته میشود ، در خدمت شهر است ، نیروگاه های عظیم تولید برق ، سدهای سترگ ، کارخانه ها ، پالایشگاه ها ، پایگاه های نظامی و امنیتی ، مزارع ، باغها و دام داریها و کشتارگاه ها و همه و همه پشتیبان و خدمت گزار شهرها هستند . در شهرها عالی ترین درجات دانش ، فناوری ، هنر ، فرهنگ و حکمت بشری تجلی و تبلور میابند …. و شهرها از اجزا و عناصر کوچکتری به نام بناها و سازه ها ، بافته میشوند
بناهای مسکونی ، تجاری ، اداری ، آموزشی ، درمانی ، امدادی ، ورزشی ، تفریحی و تفرجگاهی همراه با راه ها و خیابانها ، همچون گره های یک قالیچه نفیس در قالب نقشه ای سنجیده ، کنار هم چیده میشوند تا شهری آفرینش شود . اینجاست که معماری به عنوان یک معجزه خلاقانه ، دانش و تکنیک و صنعت و هنر و حکمت را توامان به کار میگرد تا پناهگاهی امن ، برای بشر غربت زده در عالم خاک فراهم آورد تا هم سرپناه او باشد و هم نیازهای او را پس از هبوط اش به دنیا، پاسخی درخور دهد ، هم آسایشگاه تن بشر باشد و هم آرامش بخش جان و روح او
معماری ، هنر خدایی کردن بشر در زمین خداست
معماری ، هنر دلپذیر کردن زندگی در تبعیدگاه روح بشر است
معماری ، جایی است که کالبد ، اندیشه و روح به هم می آمیزند و عاشقانه با هم یکی میشوند ، بی دلیل نبود که هگل میگفت ؛ معماری ، موسیقی مجسد و موسیقی ، معماری متحرک و سیال است . اینجا حقیقت ، زیبایی ، نیکی و تعالی به آغوش هم میروند .
معماری تنها در هم کشیدن آب و گل نیست ، آشتی دادن جان و گل و به هم پیوستن من با دیگر آدمیان و بالیدن فرد در جمع نیز هست . معماری ، تنزل خیال در خاک و معراج ملک در ملکوت است … معماری و شهر سازی با همه انچه که در روح و جان خود دارد ، تمامی ظرفیت آدمی در خدایی کردنی است که خدا در فطرت بشر به ودیعه گذاشته است .